واحدبسیج دبیرستان نرجس دختران فاطمه
حوزه بسیج شهید مطهری -شهرستان برخوار اصفهان
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند / و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی / آن شب قدر که این تازه براتم دادند . . . . . . گریه کن در این شب های قدر آب تنت را شستشو میدهد و اشک روحت را . . . . . . الهی آن شب که همه قرآن به سر می کنند ما را توفیق بده قرآن را به دل کنیم . . . . . . چه شب است یا رب امشب که شکسته قلب یاران چه شبى که فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران چه شبى که تا سحرگاه ، زفرشتگان «الله» برکات آسمانى، برسد به جان نثاران . . . . . . تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی / شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم / سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی . . . فرشته ها برای آزادی انسان ها از دستان شیطان و بخشش معاصی و بردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده خدا هستند. (اللهم لبیک) التماس دعا . . . امشب از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد امشب چشمانمان را با آب توبه بشوییم و کلام قرآن در دهانمان بریزم (التماس دعا) . . . شب قدر است بیا قدر بدانیم کمی خانه دل ز گناهان بتکانیم کمی شعله افتاده به ملک دلم از فرط گناه دوست را از دل این شعله بخوانیم کمی . . . . . . الهی ! تو را سوگند بر مظلو میت بیست و یکم رمضان و دلهای مملوّ از آه و فغان بینوایان داغدار را در حسرت سعادت ناشی از فضیلت خویش مسوزان و دلهای افتاده را از درگاه با عظمت خویش نا امید مفرما . . . . . . این منم، بیدار، از هول گناه / مى کنم، بر آسمان شب، نگاه این منم، از راه دور افتاده اى / رایگان، عمر خود از کف داده اى این منم، در دستِ غفلت ها اسیر / اى خداى مهربان، دستم بگیر . . . التماس دعا . . . ای آن که دیده ها همه در آرزوی توست بخشندگی و فضل و کرم، خلق و خوی توست نام مبارک تو بُوَد صدر نامه ها از هر طرف که می گذرم، گفتگوی توست . . . . . . خیز، اى بنده محروم و گنهکار بیا یک شب اى خفته غفلت زده بیدار بیا بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهى خفت دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا . . . . . . مهمان توام اى جان زنهار مخسب امشب اى جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب روى تو چو بدر آمد، امشب شب قدر آمد اى شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب . . . شب قدر، لالهای شکفته در کویر شبهای عادی سال است. آی فقیران غنی، کجایید که شبهای قدر آمده است؟! شب قدر، رؤیایی است که به حقیقت می پیوندد . . . التماس دعا . . . آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقه ای در ذکر یا رب یا رب است . . . . . . شب قدر است و قدر آن بدانیم / نماز و جوشن و قرآن بخوانیم به درگاه خدا غفران و توبه / به شرطی که سر پیمان بمانیم . . . . . . امشب به عشق حیدر ، ما را ببخش یکسر / جان حسین و زینب ، بر ما بده پناهی آخر به بیت زینب ، بیمار دارم امشب / از ما مگیر او را ، جان حسن الهی . . . . . . با اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم / دانم که در به رویم وا میکنی به آهی ای نازنین نگارا تغییر ده قضا را / گر تو نمی پسندی تقدیر کن نگاهی . . . التماس دعای ویژه . . . شب قدر، شب نیایش و شب بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان . . . . . . شب قدر است و طی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر . . . التماس دعا . . . آه امشب لیلةُ القدرِ خداست / ذکر یا رب یا رب و وِرد و دعاست گاهِ استغفار و دلْ لرزیدن است / گاه توبه، گاهِ آمرزیدن است گاهِ عجز و التماس و هم نیاز / رو به درگاه حکیم چاره ساز . . . . . . تنگ غروب و ساحلِ شور و نوای شب قدر شکسته کشتی دلم، به ناله های شب قدر بر پرِ سجادهی دل، گره نشسته، وا نما ای گل سجاده نشین، به یک دعای شب قدر . . . . . . بــگذار تا بمیرم در این شب الـــهی / ورنه دوباره آرم رو روی رو ســیاهی چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه / چــندان که باز گردم گیرم ره تباهی . . . چون رو کنم به احیاء، دل زنده گردم اما / دل مرده میشوم باز با غمزه گناهی گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان / بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی التماس دعا . . . این من و حجم شب و دستان خالی و خدا آسمانی تیره و اشک و سکوت و انزوا ناله های جانگدازو گریه و امن یجیب قبله و قلب و جوارج جملگی غرق دعا التماس دعا . . . فرشته ها در شب قدر برای آزادی انسانها از دستان شیطان و بخشش معاصی وبردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده های خدا هستند. مرا دعا کنید . . . لیلةُ القدر است بس والا تبار / یک شب است و خیرش افزون از شمار یک شب و آبی ترین شب های سال / عاشقان گیرند در آن پَرّ و بال تا به باغ سبز عرفان پَر زنند / تا طلوع صبحِ قرآن پَر زنند . . . سبدی دارم در دست ، می روم سوی خدا یا علی می گویم ، می روم تا درگه نور و امید تا به جایی که ملک ره نبرد ، می روم سوی خدا سوی حق سوی اُمید . . . آری امشب لیلة القدرِ خداست / گاه معراج شکوه افزای ماست گاهِ مولا گفتن و یادِ علی(ع) / زاده بیتِ خدا، اوّل ولّی هر هر حق داده از کف تاب او / هم نخستین کشته محراب، او . . . . . . ای قدْر بیا دل مرا گلشن کن / سرشار ز یاس و مریم و آوْشَن کن در ظلمت شب روح و مَلَک چون بینم؟ / ای قدر بیا شب مرا روشن کن . . . التماس دعا . . . ای کاش تا توانم بر عهد خود بمانم / شرمنده ام ز مهدی وز درگهت الهی تا در کفت اسیرم قرآن به سر بگیرم / چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهی . . . در این شب جدایی در کوی آشنایی هستم چنان گدایی در کوی پادشاهی التماس دعا نظرات شما عزیزان: دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 9:58 :: نويسنده : داوری_فرمانده واحد دبیرستان نرجس
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|